آمادگی نظامی و یادگیریِ فنون رزمی در برابر دشمن از تأکیدات مهم آموزههای دینی ما محسوب میشود؛ در نگاه قرآن، باید در برابر دشمنِ تا بُن دندان مسلح، با تمام امکانات نظامی ظاهر شد؛ یعنی باید تلاش کرد تا خود را حداقل همسطح با دشمن رساند تا او جرأت تهاجم نداشته باشد و بلکه در او ترس ایجاد شود؛ آیه60 سوره انفال به صراحت در این باره سخن میگوید، آنجا که خداوند میفرماید «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ...؛ یعنی «و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان دارید از نیرو [و نفرات و ساز و برگ جنگی] و اسبان ورزیده [برای جنگ] آماده کنید تا به وسیله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان ودشمنانی غیر ایشان را که نمیشناسید، اما خدا آنان را می شناسد بترسانید ...».
این منطق خداوند در قرآن از آن جهت است که دشمن یعنی همان حزب شیطان که اندک رحمی در دل او نیست و از کوچکترین فرصت سعی میکند برای ایجاد فساد در زمین و برتریطلبی و سیادت در پهنه عالم استفاده کندو برای او ترحُم معنایی ندارد. بنابراین باید گروههایی از جبهه حق باشند تا با جهادشان عداوت آنان را دفع کنند. در این باره در قرآن میخوانیم «... وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»؛ یعنی «... و اگر خدا [تجاوز و ستم] برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمیکرد، قطعاً زمین را فساد فرا میگرفت» و بعد تأکید میکند این ماجرا (که خداوند دشمنی عدهای را به گروهی دیگر دفع میکند) به واسطه فضل خدا بر تمام جهانیان است نه فقط گروهی خاص از مردم؛ «وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَالَمِینَ».
در واقع هرگونه کُرنش و انفعال در برابر دشمن، مساوی است با طمع بیشتر آنان در جهت کشتار مردم مظلوم و یا اسیر و برده شدن نسبت به آنچه که او قصد دارد بر جوامع به ویژه مسلمین در زمینههای اقتصادی و فرهنگی و ... تحمیل کند. در این راستا خداوند برای دفع عداوت دشمنان، گروهی از بندگان خود را برابر آنان قرار میدهد و به همین گروه امر میکند که در برابر دشمن آمادگی و امکانات را تا آن اندازه داشته باشند که ترسشان در دل آنان بیفتد. حال اگر همین دشمن اراده کرد که به شما حمله کند، با او بجنگید و ترس در دل خود راه ندهید.
در این زمینه، خداوند نمونههای تاریخی خوبی را پیش روی مسلمانان قرار داده است که شامل یک دهه حکومت رسول الله صلی الله علیه و آله در مدینه و مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی و همچنین 5 سال حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام در کوفه و مبارزه با سه دشمن سرسخت بود. در یک نگاه کلی در مییابیم که آن دو بزرگوار هیچ گونه مسامحهای با دشمن نداشتند و اگر اندک عداوتی از آنان میدیدند، با پاسخهای کوبندهای مواجه میشدند که البته همراه با تدبیرهای عمیق بود. علاوه بر این، توصیههایی از آن بزرگواران درباره روش برخورد با دشمن در برگههای تاریخ به ثبت رسیده است.
به عنوان نمونه امیرالمؤمنین علیهالسلام ضمن توصیههایی درباره روش پاسخ به حمله مسلحانه دشمن فرمود «رُدَّ الْحَجَرَ مِنْ حَیثُ جاءَکَ فَاِنَّهُ لا یُرَدُّ الشَّرُّ اِلاّ بِالشَّرِّ»؛ یعنی سنگ را به همان سَمتی که از آن جا پرتاب شده است، برگردان؛ زیرا بدی، جز با بدی، دفع نمی شود.
این حدیث نظیر مثلی است که می گویند: «آهن با آهن کوبیده میشود.» تعبیر به «شرّ» درمورد مجازات، به معنای شر ظاهری است؛ مثلاً قصاص، ظاهرا شر است، اما در باطن خیر محض هستند، چنان که مقابله به مثل در مقابل دشمنان لجوج و خیره سر، خیر است. این جمله امیرالمؤمنین علیهالسلام قانونی کلی در برابر افرادی است که جز با توسل به زور از کارهای خلاف خود بر نمیگردند. دشمنانی که با تمام قوا به مسلمانان حمله میکنند جز با مقابله به مثل دست از شیطنت خود بر نمیدارند و این شبیه چیزی است که قرآن مجید در آیات فراوانی بیان فرموده است و این شبیه چیزی است که قرآن مجید در آیات فراوانی بیان فرموده است. در یک جا میفرماید: «... فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ؛ یعنی « ... هرکس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّی کنید و از خدا بپرهیزید (و زیاده روی نکنید) و بدانید خدا با پرهیزکاران است». نیز در جای دیگر آمده است: «وَ قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»؛ و در راه خدا، با کسانی که با شما می جنگند، نبرد کنید و از حدّ تجاوز نکنید ، که خدا تعدّیکنندگان را دوست نمیدارد». باز میفرماید: «وَ قَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»؛ و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید، همانگونه که آنها دسته جمعی با شما پیکار میکنند و بدانید خداوند با پرهیزکاران است.»
ازاین رو در برابر این دستورات جنگی، دستور صلح را چنین صادر میکند: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ؛ و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی و بر خدا توکّل کن». آنجایی که با عفو و گذشت و جبران بدی به وسیله خوبی مشکل حل میشود، اصل اساسی همان است، اما آنجا که دشمن خیره سر از عفو و گذشت سوء استفاده میکند و بر خیرهسری خود میافزاید دستور به مقابله به مثل داریم نه عفو و گذشت. با توجه به این اصول رزمی میبینیم که رسول خدا صلی الله و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام حتی پاسخ عهدشکنی دشمن را با حمله نظامی میدادند و در پاسخ به حمله نظامی او، در جایی که مصلحت بود، به بدترین شکل ممکن تنبیه میکردند. ماجرای عهدشکنی قریش و فتح مکه از بارزترین نمونههای تاریخی است. در زمان حکومتشان بر مدینه نیز این اصول رعایت میشد؛ به عنوان نمونه «پیامبر در زمان ورود به مدینه، عهدی با یهودیان ساکن مدینه بستند و ایشان را بهعنوان یک شهروند تلقی کردند و حقوق آنها را مطابق حقوق مسلمانان قرار دادند. در آن عهدنامه هست که ما و شما باهم موظفیم از مدینه در برابر هجوم مخالفان محافظت کنیم؛ یعنی حقوق شهروندی ایشان با مسلمانان کاملاً برابر بود. این عهدنامه در کتابهای تاریخی هم آمده است، ولی آنها در جنگ احزاب مخالفت کردند و حتی یکی دو نفر از آنها قصد ترور پیامبر را داشتند. پیامبر اکرم آن سازمانیافتگی یهود در عرصهی نظامی را از بین برد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیه و آله یهود را از نظر نظامی به شدت تضعیف کرد.» (روش برخورد پیامبر(ص) با دشمنان، حجتالاسلام کاظم طباطبایی) خود امیرالمؤمنین علیهالسلام با سه جریان مبارزه کرد که اولین آنها «ناکثین» یا عهدشکنان بود که طی نبردی موسوم به جنگ جمل به مبارزه با طلحه و زبیر پرداختند و در برابر گستاخیِ معاویه در عدم اطاعت از خلیفه مسلمین در صفین با او مبارزه کردند.
این نمونههای قرآنی و این نمونههای تاریخی از سیره نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام به اندازهای است که به لشکریان اسلام تبیین مناسبی در برابر عداوت دشمنان ارائه دهد. هرچند باید در نظر داشته باشیم که همواره افرادی در بدنه امت اسلام هستند که یا جزو منافقان امتند و یا عدهای هستند که عنصر شجاعت در آنها اندک است و ترس از دشمن سبب میشود عنصر عزت و غیرت در آنها کمرنگ شود و یا جریانی از نفوذ درون پیکره نظامند که با سخن و قلمشان به دنبال تحقق اهداف دشمن هستند که البته در این زمینهها نیز استنادات متعدد قرآنی و روایی وجود دارد.
----------------
منابع:
* قرآن
* پیام امام امیرالمومنین علیهالسلام (شرح نهجالبلاغه آیت الله مکارم شیرازی)
* جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( مهدوی دامغانی )
نظر شما